خاطرات هور

ساخت وبلاگ
چرا نمی توان شرحی بر حقیقت داد؟ زیرا حقیقت همچو عروسی در حجاب است. اینگونه نیست که نتوان به آن رسید.  حقیقت در لایه های متوالی پیچیده شده، وقتی از او کام می گیری، متوجه طعمی ناآشنا می شوی که زبان تو ق خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 176 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:12

"اندیشه ی ماندگار" اندیشه همچو انرژی است؛ از بین نمی رود. همچو انرژی های دیگر تبدیل می شود. زمان شرط تبدیل این انرژی است. در مثال ماده ی سوختنی، همچو چوبی است که می سوزد. لحظه ی تولد اندیشه، موجب احتر خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 186 تاريخ : شنبه 28 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:12

"نقش تعلیم و تربیت در جابجایی قدرت" گرچه در مباحث تربیتی اهمیت فرد مطرح شده اما توجیح نشده. بسیار می بینیم اگر شرح خوبی از معنای یک مفهوم یا واژه داده شود در بیان این نکته که یک مفهوم می تواند معانی متفاوتی در موقعیت های مختلفی داشته باشد یا وجوه مختلفی از ان وجود داشته باشد،کوتاهی می شود.در نظام تعلیمی و تربیت اهمیت فرد به گونه ی ناقصی عرضه شده.جامعه از یکان بوجود امده، یک یک افراد باید خود را بشناسند به منحصر به فردی خود واقف باشند، به اهمیت وجودی خود پی ببرند. همه ی اینها برای ان است که فرد از حالت تبعیت و برده وار زندگی کردن بیرون بیاید و ارباب خود شود و از این طریق جامعه به رشد و تکامل برسد از وجود اربابان.اما تعریف ناقص بوده و ازاین رو نسلی که با این تربیت بزرگ می شوند گمان می کنند اربابند و اربابان خدمتی می گیرند و کسانی وظیفه دارند نیاز انها را براورند!سوال اینجاست ایا اربابان فقط خدمت گرفته اند!؟ فرض که روحیه ی ارباب منشی انان، حکم می کند که خدمتی به کسی نکنند، اما ایا مسئولیتی نداشته اند یا نباید داشته باشند؟ از چه رو اینان ارباب شدند؟ و برای که؟ غیر از این بود که تلاش شده انها را از یوغ بردگی دیگران بیرون بیاورند تا اقای خود باشند؟ یا انکه مقصود این بوده که تغییر میدان قدرت صورت گیرد؟یکی از مهمترین حلقه های تربیتی چه در خانواده،چه در نهاد اموزش و پرورش چه در اجتماع ان اس خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1396 ساعت: 1:13

"انسان شاد" انسان شبیه میدانگاه است که زیر سم شادی و غم، لذت و درد کوبیده می شود. خاکش شخم می خورد تا عاقبت بذری از لذت پیروزی شادی یا غم شکست در دلش افشانده شود! این کشاکش خاص انسان نیست. جذر و مد بین نیکی و بدی در طبیعت امری است مداوم و برقرار. اما ما از ان رو که انسان هستیم این ستیز را بیشتر در خود می بینیم و از ان در رنجیم و در پی ارام؛ غافل که زیبایی زندگی و معنا در این تقابل خوبی و بدی است! اگر نگاهی به بیرون از خود داشته باشیم شاهدیم چه خشکی ها زیر سیلاب ها رفته و چه اب ها خشکیده! آبادانی هایی که ویران گشته و جاهایی که اباد، جنگل ها که نابود شده و صحراهای که خرم،کوه هایی که پست شدند و مراتعی که مرتفع! همیشه چیزی به چیزی تبدیل شده مانند حرکت در محیط دایره ای بزرگ! به نظر می رسد هستی اینگونه به تعادلی کم هزینه -از جهاتی- می رسد. اما بشر چگونه است؟ طبیعی است که حال ما از خوش به ناخوش در سیلان باشد. طبیعت بشر چنان است که تعادلش از نبرد بین تضادها ایجاد می شود -فرض بر این می گیریم که خصایل انسانی ذاتی است- بخشش با خست به تعادل می رسد و زیاده خواهی با رضایتمندی، حرص با قناعت و... اما همیشه بحث ذات خصلت نیست. ما جز ذات دارای حواس و احساسات نیز هستیم که با ان جهان را به احساس می اوریم. این احساس در مجموع امر یا مسبب شادی و لذت در ماست یا درد و رنج. اگر فرض تعادل خصایل را بر احساسات خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 4:15

" منیت در اخلاق" هرچه در اخلاق کنکاش کنیم می بینیم هرگز به رفتار جمعی نپرداخته و روی سخنش همیشه با "من"بوده است.نگاه جزء به کل داشته و انچه می گوید حکم نیست،پیشنهاد است؛ دست اختیار باز است برای قبول یا رد، عمل یا بی عملی. اخلاق بیشتر شبیه باغبانی است که بذر می افشاند و منتظر است تا جوانه ها برویند و انگاه ابیاری و مراقبت و سمپاشی و هرس می کند و از میوه ی عمل خود که از بازوی "من" رسته می چیند-چیدن به معنای بار برداشتن از دوش"من" و نه به معنای بارچیدن و ثمر بردن خود!شک نیست که هر باغبانی از رسیدن فصل برداشت شادمان است. از دیدن ثمر زحمت خود لذت می برد، اما برداشت محصول کاری است اخلاقی. عمل اخلاقی وزنه و ترازوی بازار را ندارد. بردن لذت شبیه به هیچ برداشتی نیست. از جایی که اخلاق خلاف عقل نیست، به سادگی می توان فهمید که چیدن محصول از ثواب است و گرنه رنج بی دستاورد حکم عقلی ندارد. شرح این مطلب اسان تر می شود اگر برای درخت پر ثمر هم شخصیت قائل شویم. اگر باغبان اخلاق است پس به پروش من پرداخته. براستی برای چه میوه داده ام؟ چه لذتی برابر چشاندن طعم و شهد شیرین تلاشم می تواند باشد؟! میوه ها زر نیستند که بتوان ان را انباشت، باید ان ها را به دست ها و دهان ها سپرد تا ضایع نشوند. کار من رشد کردن و به ثمر رسیدن بوده، کار باغبان رساندنش به دهان هاست. طبق این مثال وظیفه ی من به ثمر رسیدن و کار اخلا خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 4:15

" پوسیدگی فرهنگ و گسیختگی انسان" بشر تک بعدی نیست. انچه از او انسان ساخته مجموعه ای از چیزهاستانسان شبیه تسبیح است.به درستی نمی توان گفت تسبیح کدام مهره است. اصولا مهره است یا بندی که مهره ها را گرد اورده. انسان تاریخ است یا فرهنگ یا دانش یا مجموعه ی خصائل و ساحات وجودی یا ...شاید بتوان گفت ریسمان فرهنگ است و تاریخ مهره های وجودی انسان را گرد آورده.اگر این تصویر را بپذیریم می بینیم که نخ مدت هاست که گسسته شده و پوسیدگی فرهنگ باعث رهایی مهره ها شده در نتیجه انسان دیگر یکپارچه نیست و انچه که تاریخ به او داده را نمی تواند گرد اورد و اگر هنوز هیچ مهره ای از خود را از دست نداده باشد، باز هم می توان گفت نظم و وحدتی در بشر امروز نمی توان دید.انچه منظور بود از این تصویر گسستگی به زمین ریختن مهره هاست و در نتیجه گمشدگی دانه هاست. شاید نه همه اما داشتن بعضی مهره ها ،داشتن همه ی انها نیست حتی اگر دوباره به نخ کشیده شود باز هم چیزی کم است که انسان را در جستجویش سرگردان می کند.در این فرایند و در این زمان شاید انسان نداند کدام مهره را گم کرده و لزوم بودنش را نداند و در نتیجه در پی اش هم نباشد اما اینها از ارزش وجودی هر جزء کم نمی کند، لزوم بود انها پابرجاست. حتی اگر ندانیم کدامیک باز هم باید در جستجویش باشیم.انچه می توان نتیجه گزفت اهمیت رشته است. هر چند فرهنگ برای اجتماع همچو اشیل پهلوان باشد خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 188 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 4:15

"تشویق، کنشی پایدار" بسیار در مورد تشویق به جای تنبیه و چگونگی و چرایی ان، همچنین در باب موارد تشویق صحبت شده؛ اما به راستی تشویق چه باید باشد؟ و کجا و برای چه و در مورد چه یا چه کسی باید صورت گیرد؟ تشویق گونه ای از توجه است. همانگونه که در باب تنبیه گفته شده باید کودک را توجیه کرد که این عمل اوست که از درستی بی بهره است، در مورد تشویق نیز این امر پایدار است. زیرا انچه اغلب تشویق می شود نه عمل کودک‌ بلکه داشته های اوست! "چه پسر باهوشی"، "چه دختر شجاعی"، "چه کودک زیبایی" ... هیچ یک از این جمله ها و امثال ان شامل عمل نیست. همه ی اینگونه گفته ها، دارایی کودک را که به راستی دارایی او نیست را مورد توجه قرار داده. زیرا برای کسب انها هیچ نکوشیده و بهای ان را نیز-نه خود و نه والدینش- نداده اند. به او داده شده. اینگونه جملات چندین ضربه به طفل می زند. اول انکه او این صفات را "من"حقیقی َش فرض می گیرد. به این معنی که من زیبایی یا بهره ی هوشی یا اندام یا ... هستم. او را در مبحث شناخت خود گمراه می کنیم.  دوم در این صورت هرگاه این ویژگی ها را از دست دهد، خود را گم می کند. یا چون این صفت را از دست داده، خود را از دست رفته یا نابود شده یا غیر مهم فرض می گیرد. ندیده گرفتن احتمال از بین رفتن چنین صفاتی دور از عقل است، و اگر این احتمال را در نظر بگیریم باید به عواقب چنین تشویق هایی بیاندیشیم.  سوم بعض خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 172 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 4:15

 چطور قایق روایت رودخانه ی داستان را می شکافد و حرکت رو به جلو دارد؟قایق باید بداند توان حرکت در چه رودی و با چه جریانی را داراست. چطور این رود را بشکافد و پیش رود. در واقع سه خیزآب قایق داستان را پیش می برد. هیچ قایقران و پارویی نیست. این امواج هستند که سبب رانش می شوند.  ۱-تناقض خواست شخصیت با واقعیت وجود او ۲-تناقض اراده ی او برای بدست آوردن با نیرویی مخالف که می خواهد او را از گردونه خارج کند  ۳-تناقض احساس پیروز شدن با حقیقت متضاد آن، و یا احساس شکست برابر کشف نور امیدی که پیروزی را نوید می دهد. این ها سه نیروی اصلی داستان است که آنرا پیش رانده. اما خرده موج هایی نیز بوده است. در کار کودک خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 195 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 4:34

"زیبایی چیست؟" زیبایی چیز و شئ نیست! بلکه احساسی است در مخاطب. صحیح تر آن است که بگوییم احساس زیبایی داریم زیبایی با تصورات ما موجود نیست. جوهری نیست که بتوانیم نشانش دهیم.اگر در مورد زیبایی صحبت می کنیم، اغلب مقصودمان حسی است که در ما متبلور شده. ما از آن حس می گوییم. آیا می توان گفت احساس زیبایی با دیدن،شنیدن،بوییدن یا لمس بدست می آید؟ به شکل دقیق نمی توانیم قائل به این باشیم که حواس این حس را بوجود می آورند؛بلکه باید گفت حواس مدخل و دالانی است که ما را به زیبایی یا احساس زیبایی را به ما می رساند.حسی که از شنیدن نوایی -به زعم ما- زیبا به دست می آید، صرف شادی، یا غم نیست! چیزی شبیه به کشف در خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : یادداشت, نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 175 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 4:34

"عجوج مجوج در دنیای واقعی" 'عجوج مجوج کیست؟' تو حتما در مورد عجوج مجوج شنیدی! عجوج مجوج ها همیشه زن هستند، مثل غول ها که همیشه مرد هستند. ما توی آشپزخانه های قدیمی زندگی می کنیم که اسمش "دَسْتونی"است. حتما شنیدی بدجنس و چرک و کثیفیم، هان؟ همین ها را شنیدی؟ شاید هم یک چیزهایی در مورد اینکه بچه ها را توی قفس می گذاریم و ... از همین چیزها؟ این داستان ها را یک سر دوگوش های خودخواه ساختند. چون ما توی دستونی ها زندگی می کنیم فکر می کنند می توانند هر قصه ای در مورد ما بسازند تا بچه هایشان را از ما بترسانند. حالا من واقعیت را برایت تعریف می کنم. دستونی بیشتر شبیه انباری است. هم مواد خوردنی و هم خرت و خاطرات هور...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات هور دنبال می کنید

برچسب : کودک,نوجوان, نویسنده : mansooretabatabaei بازدید : 169 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 4:34